برشی از کتاب "راه ستارهها 3"| حقوق حلال
يکشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۴
نوید شاهد – در قسمتی از کتاب "راه ستارهها 3" که زندگینامه و مجموعه خاطرات خواندنی شهید حسن حسینپور است، میخوانید: «در خانه بودم که حسن سر رسید و گفت: پس چرا سر کار نرفتی؟! گفتم: خب معلوم است به خاطر فرزندم مرخصی گرفتم. حسن ناراحت شد و گفت: حقوق امروزت حلال نیست خواهر جان!».
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب "راه ستارهها ۳"، زندگینامه و مجموعه خاطرات خواندنی شهید حسن حسینپور است که در ۵ هزار نسخه و یکصد و ۴۳ صفحه به چاپ رسیده است.
این کتاب نخستین بار سال ۱۳۹۶ به همت انتشارات شهدای نیروی زمینی سپاه، نگارش و بازنویسی سید محمود امینی، دبیر مجموعه سعید حسنی و ویراستار ادبی و محتوایی زکیه کشکولی منتشر شده است.
کتاب فوق شامل خاطرات مادر، پدر، همسر، برادر، خواهر و همرزم شهید حسن حسینپور است که با بازگویی خاطراتشان سیره و منش این شهید بزرگوار را برای مخاطبان بازگو میکنند.
در بخشی از این کتاب با بیان خاطرات خواهر شهید حسن حسینپور آمده است: «من بعد از پایان تحصیلات حوزویام، در آموزش و پرورش شهرستان بوئینزهرا استخدام شدم، اما چون فرزند خردسال داشتم، گاهی ناچار به گرفتن مرخصی میشدم.»
روزی من در خانه بودم که حسن سر رسید من را که در خانه دید، تعجب کرد و گفت: پس چرا سرکار نرفتی؟! گفتم: خب معلوم است به خاطر فرزندم مرخصی گرفتم. حسن ناراحت شد و گفت: حقوق امروزت حلال نیست خواهر جان!
حالا که به خاطر شما کلاس زودتر تعطیل شده است، دانشآموزان تمام انرژی و شیطنتشان را در خانه خالی میکنند و در نتیجه پدر و مادر آنها پیش خدا شکایتت را میکنند! به همین راحتی مرخصی نگیر و تا جایی که میتوانی در محل کارت حاضر باش ...»
این کتاب نخستین بار سال ۱۳۹۶ به همت انتشارات شهدای نیروی زمینی سپاه، نگارش و بازنویسی سید محمود امینی، دبیر مجموعه سعید حسنی و ویراستار ادبی و محتوایی زکیه کشکولی منتشر شده است.
کتاب فوق شامل خاطرات مادر، پدر، همسر، برادر، خواهر و همرزم شهید حسن حسینپور است که با بازگویی خاطراتشان سیره و منش این شهید بزرگوار را برای مخاطبان بازگو میکنند.
در بخشی از این کتاب با بیان خاطرات خواهر شهید حسن حسینپور آمده است: «من بعد از پایان تحصیلات حوزویام، در آموزش و پرورش شهرستان بوئینزهرا استخدام شدم، اما چون فرزند خردسال داشتم، گاهی ناچار به گرفتن مرخصی میشدم.»
روزی من در خانه بودم که حسن سر رسید من را که در خانه دید، تعجب کرد و گفت: پس چرا سرکار نرفتی؟! گفتم: خب معلوم است به خاطر فرزندم مرخصی گرفتم. حسن ناراحت شد و گفت: حقوق امروزت حلال نیست خواهر جان!
حالا که به خاطر شما کلاس زودتر تعطیل شده است، دانشآموزان تمام انرژی و شیطنتشان را در خانه خالی میکنند و در نتیجه پدر و مادر آنها پیش خدا شکایتت را میکنند! به همین راحتی مرخصی نگیر و تا جایی که میتوانی در محل کارت حاضر باش ...»
نظر شما